آخرین لحظات بعداز نماز هریک از رزمندگان به دنبال کار خود رقتند .حاج محمود هم قآن کوچکی را از جیب بلوزش بیرون آورد .سوره ای تلاوت کرد . دوباره دیدم اشک می ریخت .تعقیبات نمازش تمام شد . آمد و بغل دست من نشست . من آن موقع به دلیل مجروحیت به عقب آمده بودم .…
بیشتر »